پایگاه علمی ، ادبی و فرهنگی مظفر شریعتی
دروغ زشت ترين زشتي ها و عادی ترین عادت ما ایرانی ها !
داريوش پادشاه مقتدر هخامنشي در نيايش معروف
خود از اهورامزدا ميخواهد كه سرزمين ايران را از خشك سالي و دروغ
محفوظ دارد . از آنجا كه به هيچ وجه معقول نيست و ديده نشده است كه كسي براي
چيزي دعا كند كه وجود نداشته باشد ! مثلا هيچگاه ما دعا نميكنيم كه خدا يا ما را از شر قورباغه هاي
پرنده نجات بده . چرا كه مشكلي به نام قورباغه هاي پرنده برايمان وجود
ندارد كه براي رفعش دعا كنيم .
پس ميتوان چنين برداشت كرد كه سرزمين ما از همان 2500 سال قبل
نيز به آفت اين بلا دچار بوده است !
و افسوس كه اين ناپسند ترين و زشت ترين
كار ممكن ، رايج ترين و عادي و بديهي ترين
پديده اي است كه ما ایرانیان
عزیز ميشناسيم .
دروغ سرچشمه همه زشتي ها و خطاهاي ممكن است . باور نداريد ، امتحان كنيد
. براي گسترش نيكي ها ، فقط و فقط كافي
است تصميم بگيريم دروغ نگوييم . همه چيز خود به خود درست ميشود . تقريبا خطايي
نيست كه بتوانيم انجام دهيم ، اگر نخواهيم آن را به دروغي بپوشانيم . قطعا
این داستان معروف را شنیده اید که فردي بود كه همه نوع عمل زشت و جنايت و دزدي را
مرتكب ميشد موافقت كرد تا تنها يكي از كارهاي زشتش را ترك كند . و انتظار
داشت كه فورا از او خواسته شود كه ديگر جنايت نكد . اما از او خواسته شد كه فقط دروغ گفتن را ترك كند . آن مرد خنده اش
گرفت كه در انبوه آنهمه زشتي و پليدي و جنايت
تنها از او ميخواهند كه دروغ نگويد .
اما به هر حال پذيرفت . همان شب
او كه تنها يكي از كارهاي
زشتش دزدي بود از خانه بيرون آمد تا مطابق
معمول به
دزدي بپردازد . كنار ديوار
خانه اي ايستاده بود كه يكي از او
پرسيد اينجا چه ميخواهي ؟ ! و او كه قرار گذاشته بود دروغ نگويد مجبور شد اين شغل شريف
يعني دزدي را كنار بگذارد . شبي ديگر براي خوش گذراني ميخواست از منزل خارج شود كه
همسرش پرسيد كجا ميروي ؟ ! و اوكه تعهد كرده بود دروغ نگويد باز مجبور شد به خانه باز گردد . خلاصه هر كار
خلافي كه قبلا انجام ميداد را فقط به واسطه اينكه عهد كرده بود دروغ نگويد
كنار گذاشت .
يادم مي آيد مدتي قبل همسايه اي داشتيم
كه مرد خوب و درستي بود . او در تمام مدت ماه رمضان در
خانه ميماند و به سر كار نميرفت .
يك بار از او علت اين كارش را پرسيدم . گفت كار من در بازار فقط با
دروغ ميگذرد ! و چون در اين يك ماه نميخواهم دروغ بگويم ناچار سر كار نميروم
.
راستي ما چطور ؟
همه ما
! آيا ميتوانيم دروغ نگوييم
؟ آيا تعارف هاي رايج ما ايرانيان كه به آن افتخار
هم ميكنيم ! دروغ هايي بس
آشكار نيستند .
فقط يك بار چند دقيقه به دروغ هايي كه در طول روز ميگوييم دقت كنيم
بسياري از آنها بقدري برايمان بديهي و
روزمره شده اند كه حتي
نميخواهيم و يا نميتوانيم
بپذيريم كه دروغ هستند ! و آنها را عادتهاي فرهنگي خوب خود
نيز ميدانيم !! ( بگو من نیستم ! )
و البته از اين عادتهاي فرهنگي ما بسيار
در كوله پشتي فرهنگي خود داريم . یکی
دیگر از نمونه های
بسیار زشت آنها فرهنگ رشوه دادن ما
میباشد . ما حتي براي اجابت آرزو ها و دعاهایمان و یا
آمرزش خود و مردگان خود نيز رشوه میدهیم ! و میخواهیم همه چیز و همه کس
و همه نیازهایمان را بخریم ! حتي
مهمان نوازي ما و اينكه بهترين اتاق و لوازم و امكانات خانه را براي مهمان در نظر ميگيريم نيز
بيشتر ريشه در ريا كاري ما دارد تا مهماندوستي . در سلام و عليك كردن و معاشرت با مردم هم آنچه را كه در نظر ميگيريم موقعيت اجتماعي آن فرد و منافعي است كه ممكن است
از آن ناحيه متوجه ما شود براي
همين تا كمر جلوي صاحبان مقام و موقعيت خم
ميشويم و در مقابل با نهایت ظلم و ستم با زیر دستان
خود رفتار میکنیم . باقي خصوصيات را خودتان پيدا كنيد
البته كار آساني نيست . و از آن
هزار بار دشوارتر تغيير آنهاست
اگر باور نمیکنید
فقط همين فردا سعی کنید دروغ نگویید!
دوستي تعريف ميكرد كه در يك كشور خارجي
( ايتاليا ) يك راهنما استخدام كرده بود تا او را در انجام كارهاي بازرگاني كمك
كند . روزي قرار بود ساعت 9 به ديدن فردي بروند . در راه به راهنماي خود
ميگويد كه برويم اين مغازه را ببينيم و بعد برويم . راهنما تذكر ميدهد كه در اين صورت دير به قرار
خواهند رسيد اما او توجه نميكند . و سرانجام
يك ساعت دير تر به قرار ميرسند . آن كسي كه منتظرشان بود علت تاخير را
ميپرسد و دوست ايراني ما با حالتي حق به جانب ميگويد ترافيك خيلي سنگين بود
! مرد راهنما كه در استخدام اين دوست ايراني ما نيز بوده و از او حقوق
ميگيرد ، در اعتراض ميگويد " نه چرا دروغ
ميگوييد ما سر راه به يك مغازه رفتيم و خريد كرديم " . دوست من
تعريف ميكرد كه با اين حرف راهنما ، غرق
در خجالت ميشود و بعد به راهنما ميگويد تو از من حقوق ميگيري و عليه
من حرف ميزني ؟ مرد راهنما ميگويد " شما دروغ گفتيد و من براي دروغ گفتن از
شما حقوق نميگيرم ".
اما افسوس كه
دروغ گفتن و دروغ شنيدن براي ما
بديهي ترين امري است كه ميشناسيم .
مظفر شريعتي
خرداد 85
1- در صورت تمايل به آشنا شدن با برخي خصوصيات
ديگر ما ايراني ها و اگر طاقتش را داريد
اين دو گزيده را هم بخوانيد :
گزيده اي از كتاب جامعه شناسي خودماني نوشته حسن نراقي چاپ نهم 1383 نشر اختران
گزيده اي از كتاب خلقيات ما
ايرانيان نوشته
محمد علي جمال زاده