در
آغوش نور !
مرگ شايد بزرگترين رازي باشد كه انديشه بشر از ابتدا
تا كنون به خود مشغول داشته است
.چون هيچ تجربه اي از پس از مرگ در
اختيار ما قرار ندارد . همه باور ها در مورد آن متكي به عقايد
مذهبي ميباشد . و به همين دليل نيز باورهاي كاملا مختلفي در اين زمينه وجود دارد . در آنچه
كه يك بودايي از مرگ و زندگي ميگويد با آنچه يك مسيحي ، تفاوتي از زمين تا آسمان دارد . اما در هر
حال اعتقاد به جهان پس از مرگ محوراساسي
بسياري از اديان ميباشد كه از آيين زرتشت نيز آغاز شده است .
اما مدتي است كه برخي افراد مدعي بازگشت از آن جهان شده اند و ديده ها و
شنيده هاي خود را از آن جهان و جهان هاي ديگر
در كتب بسيار پر فروشي ! در اختيار مشتاقان به كسب اخبار آن جهان قرار مي
دهند . از جمله كتابي به نام در
آغوش نور كه چاپ سيزدهم آن در سال 85 توسط يكي از دوستان در
اختيار من قرار گرفت تا شايد به آرامش
رواني من پس از حادثه تلخ از دست دادن همسرم كمك كند . من از لطف اين دوست جوان
صميمانه تشكر ميكنم و اطمينان دارم كه او
با اعتقادي راسخ به درست بودن مطالب اين كتاب و از روي حسن نيت بسيار اين
كتاب را در اختيار من قرار داد ، تا شايد مرهمي باشد بر زخم جدايي از همسر
نازنينم . گرچه همين دوست به خوبي ميداند كه صدمه شوك ناشي از رفتاري بس عجيب كه
پس از درگذشت همسرم از برخي ديدم . كمتر از ، شوك از دست دادن او نبود . كه بگذريم كه گذشت
.
در هر حال در اين كتاب نويسنده( بتي جين ايدي )
شرح ميدهد كه چگونه در اثر حادثه اي ميميرد و سپس سفر كوتاهي به آن جهان
كرده و بر ميگردد . من به هيچ وجه وارد مطالب اين كتاب نميشوم . اما به عنوان يك خواننده تصور ميكنم اين حق را داشته باشم كه تنها يك سوال مطرح كنم و آن اينكه ،
اگر حقيقتا در خانه شما يك فرش قرمز رنگ و يك تلويزيون و يك قاب
عكس وجود داشته باشد . آيا منطقي نيست كه انتظار داشته باشيم همه كساني كه ادعاي آوردن خبر از خانه شما را دارند ، صرف نظر از اينكه اهل كجا بوده و چه فكر و عقيده و سليقه اي داشته باشند ، يك
چيز واحد و مشخص را تعريف كنند ؟ . حال
وقتي كه هر كس از منظره داخل خانه شما چيزي مطابق سليقه و باور خود
ميگويد . آيا منطقي نخواهد بود كه
چنين تصور كنيم كه آنها همه
فقط باورهاي خود را ديده اند و بس . نويسنده اين كتاب فردي
است با اعتقاد به باورهاي آيين مسيحيت . با احترام براي همه
باورها و عقايد بي ضرر . اما آيا
آنچه او ديده و وصف كرده با عقايد مذهبي خود شما دوستي كه اين كتاب را به من داديد
مطابقت دارد ؟ با تفكرات يك بودايي و يا يك نفر از قلب
جنگل هاي آفريقا چطور ؟
آيا يك ساكن قبيله اي بدوي در اعماق آفريقا
و يا يك بودايي ساكن كوههاي تبت هم
اگر دچار تجربه مرگ موقت بشود و داستان مشاهدات خودش را بازگو كند ،همين ها را تعريف ميكند ؟ آيا بهشت از نظر يك
ساكن جنگل آمازون با يك ساكن صحرا يكي است ؟ آيا آن ساكن جنگلهاي استراليا هم هنگام مرگ از تونلي با نور آبي رد ميشود (
اگر مفهوم تونل را بداند) و يا از كنار سيارات منظومه شمسي و كره زمين رد ميشود ؟
( در حاليكه اصلا نميداند اينها چه هستند ). و آيا او نيز همين چيزهايي را ميگويد كه سركار خانم جين
ايدي مسيحي ديده است ؟ آيا اين خانم مسيحي در طول سفر خود حتي يكي از
شخصيت ها و يا حوادث و مكان هاي مورد اعتقاد ساير مذاهب را گزارش كرده
است ؟ ! بنابراين با فرض صداقت اين خانم نويسنده در اظهاراتش
، به نظر من او تنها باور هاي خود را ديده است و بس و يا آنچه را
كه ميخواسته كه ببيند . او ازميان كهكشانها سفر ميكند . و پيدايش منظومه شمسي و كره زمين را ميبيند
، زيرا در جهاني زندگي ميكند كه
ديگرداستان منظومه شمسي جزو دروس دوران ابتدايي تحصيلات شده است و به لطف فن آوري
سينما و كامپيوتر ديگر كسي نيست كه حداقل يك بار
منظره عبور از ميان كهكشانها و منظومه شمسي را نديده باشد
. در حاليكه نويسندگان مشابه
اين نويسنده محترم ، اما در قرون گذشته ، زمين صافي را گزارش كرده
اند ! كه در طبقات زيرين آن موجوداتي شاخ دار زندگي ميكرد ه اند
. همان دوراني كه اگر معدودي نيز پيدا ميشدند و ميگفتند زمين صاف نيست
و گرد است به جرم مخالفت با گفتار خدا در کتب مذهبی زنده در آتش سوزانده
ميشدند .
من به جاي مطالعه اين گونه كتابها كه هدفي جز دست يافتن به
تيراژهاي ميليوني ندارند ! مطالعه كتاب كمدي الهي دانته را به
اين دوست عزيز جوان توصيه ميكنم ( پايين همين صفحه را نيز
ببينيد) كه گرچه بر پايه اعتقادات
ايرانيان باستان و اوستا نوشته شده است و داستاني است خيالي از سفر به بهشت و جهنم
،اما بسيار آموزنده ، و نيز
يكي از شاهكار هاي بزرگ ادبي جهان .
اما باز هم از محبت
او در ارسال اين كتاب سپاسگزارم . و اطمينان دارم كه اگرچه
در حال حاضر به دليل حال و هواي جواني و كم تجربگي و كمي مطالعه ( نسبت به آنچه
بايد چه خوشبختانه او نيز اهل مطالعه
ميباشد ) به اين گفتار من ميخندد ، و چه بسا دلش نيز به حال من
ميسوزد . اما او نيز روزي پختگي لازم را در برخورد با اين گونه مسايل بدست خواهد آورد .
اما
كتاب نامي بسيار زيبا دارد و همسر نازنين من اكنون به راستي در آغوش
نور است ، حال آنكه در غياب او، اين تنهايي و اندوه است كه مرا تنگ در آغوش كشيده
است . مگر ممكن است فرشته مهرباني كه در
زمان وضعيت قرمز با كفش هاي صدادار در بخش خود قدم ميزند تا مجروحان و بيمارانش بدانند كه پرستارشان در اين لحظات
سخت تركشان نكرده است ، جايي جز در آغوش
نور داشته باشد .
در صورت
تمايل به دانستن مطالبي علمي و مستند در مورد
نورهايي كه برخي در نزديكي مرگ
مشاهده ميكنند ميتوانيد فيلم علمي
مرگ از سري فيلمهاي مستند" بدن ما :و يا فيلم" زندگي " كه اين بخش
را نيز به دنبال دارد از مجموعه فيلمهاي علمي و آموزشي اين پايگاه خريداري
و مشاهده كنيد . هر دوي اين فيلمها از
شبكه چهارم سيما ضبط شده اند .
مظفر شريعتي
خرداد
85
براي دريافت
تصاوير با دقت بيشتر به واژه ها اشاره كنيد .
گزیده ای از کتاب در آغوش نور
نوشته بتي جين ايدي ترجمه
فريده دامغاني
....
هنگامي كه والدينم رسيدند به آنها
گفته شد كه مرا از دست دادند من اين جملات را ميشنيدم اما چيزي نميفهميدم .....
هنگامي كه انسان در حضور انرژي عظيمي
قرار ميگيرد آن را بي درنگ در ميابد من
نيز در همان لحظه آن را فهميدم . صداي غرش عميقي كه همچون ستوني طويل بود فضاي
اتاق را در بر گرفت ....درست مانند
آن بود كه توسط تند بادي بي اندازه بزرگ بلعيده شده باشم ..سرعتم آن چنان
شدت گرفت كه به نظرم ميرسيد حتي با كمك سرعت نور و سالهاي نوري هم قابل مقايسه
نبود .
ناگهان به حضور ديگر انسانها و حيواناتي
كه در اطرافم مانند من اين چنين سفر ميكردند
آگاه شدم ....در دور دست نقطه اي نوراني مشاهده كردم . توده سياهرنگي كه در
اطرافم بود بيش از پيش به شكل يك راهرو و تونل در آمد خود را در حال عبور از آن
تونل مشاهده ميكردم. با سرعت به سمت آن نور مي رفتم . ... مردي را مشاهده كردم كه ايستاده بود و هاله
اي بسيار نوراني از وجودش به اطراف منتشر ميشد ......ديگر ترديد نداشتم و اينك
ميدانستم كه او كسي جز حضرت مسيح نبود . ....خيلي مايل بودم هدف واقعي از حيات بر
روي زمين را بدانم... هر قدر بر ميزان اعتماد بنفسم افزوده ميشد و اجازه ميدادم كه
نور الهي در وجودم رخنه كند سوالات با سرعت بيشتري به ذهنم ميرسيدند و به همان
سرعت نيز پاسخ داده ميشدند .
...در حاليكه سوالات بيشتري به ذهنم
ميرسيد او از من خواست كه از سرعت
پرسشهايم كم كنم . .....ما در كنار نور الهي بوديم ... حضرت عيسي مسيح نيز در
كنارمان بود و من دريافتم كه عيسي مسيح
موجودي جدا از خداوند عالم بود و در واقع موجودي مخصوص بود.....اگر حقيقت را
بخواهيد بايد اقرار كنم از اينكه پي ميبردم كره زمين خانه و ماواي طبيعي ما محسوب
نميشودو از اينكه از آن نقطه بوجود نيامده بوديم
احساس خشنودي و آسودگي زيادي ميكردم .
پس از پذيرش و درك نقشه خلقت و آفرينش ما همه از شدت شادي شروع به خواندن
سرود كرديم و سپس به تماشاي خلقت زمين نشستيم .... هنگامي كه در آن باغ قدم نهاديم
كوهها و دشت هاو رودخانه هاي عريضي را در دور دست مشاهده كردم . ...براي مدتي روي
چمن قدم زذم . رنگ جمن بسيار سبز بود
...... ناگهان گروهي به استقبال من آمدند ...در زمان مرگ به ما حق انتخاب
ميدهند ميتوانيم تا زماني كه كالبدمان
به زير خاك نرفته در كره زمين بمانيم يا آنكه به جلو برويم ... من پي بردم كه سطوح
مختلفي از رشد و تكامل معنوي و روحاني وجود دارد .. اكثر ارواح تصميم ميگيرند كه
براي مدتي در كره خاكي بمانند و عزيزانشان را به گونه اي تسكين دهند و سعي در
بهبود وضعيت روحي آنها ميكنند . ... من به
دنياهاي بيشماري سفر كردم به كراتي رفتم كه مانند كره زمين خود ما بودند اما به
مراتب با شكوهتر و آكنده از موجوداتي مهربان و باهوش به خوبي ميدانستم كه كه ستارگاني را كه مشاهده
ميكنم از روي زمين قادر به ديدن آنها نيستيم . من موفق به ديدن كهكشانهاي بيشماري
شدم و با سهولت از ميان آنها سفر ميكردم ...............
آيا يك بودايي ، يك بدوي ساكن جنگلهاي آفريقا يا استراليا ، يك
چيني يا ژاپني و.... هم از اين حرفها چيزي ميفهمد ؟
آيا خود اين سركار خانم اگر دويست سال
قبل اين سفر را طي ميكرد باز هم از سرعت
نور و كره زمين و كهكشان و .. صحبت ميكرد
؟
آيا يك ساكن جنگلهاي آفريقا و استراليا كه تمام عمر در كنار آبشارها و رودخانه ها
زندگي كرده است نيز با همين علاقه بر روي
چمن هاي سبز به تماشاي آن باغ و آبشار ها ميرود كه خانم نويسنده اين كتاب رفته است ؟
پاسخ با خود شما
ما انسانها اغلب
آن چيزهايي را ميبينيم كه ميخواهيم كه ببينيم .
براي آگاهي بر دليل مشاهده نورهايي كه برخي در
لحظات نزديك مرگ ميبينند ميتوانيد فيلم
مستند " بدن ما " و يا فيلم سينمايي
"زندگي" را كه بخش مربوط به ديدن آن نورها را در هنگام مرگ به
عنوان بخش پاياني آن اضافه كرده ام مشاهده كنيد .
هر دوي اين فيلمها از شبكه چهارم سيما ضبط شده و به زبان فارسي ميباشند